ترامپ به جنگ در خاورمیانه «نه» میگوید؟
- شناسه خبر: 1305
- تاریخ و زمان ارسال: 15 اردیبهشت 1404 ساعت 1:05
- بازدید : 80
- نویسنده: مدیر سایت

رویکرد ترامپ به ایران، بهجای درگیریهای ایدئولوژیک، توسط اهداف استراتژیک هدایت میشود. اولویتهای او در امور اقتصادی، اختلافات تجاری و حل مناقشاتی مانند درگیریهای اوکراین و غزه نهفته است. ایران، اگرچه مهم است، اما یکی از عناصر دستور کار گستردهتر اوست. ترامپ با درس گرفتن از جنگ پرهزینه عراق، به دنبال جلوگیری از یک درگیری طولانی دیگر در خاورمیانه است.
مذاکرات سال ۲۰۱۵ که مملو از چالشهای قابل توجهی بود، در نهایت به توافق شکننده برجام منجر شد. آن توافق، امیدهایی را برای لغو تحریمها و عادیسازی روابط ایران با جهان غرب ایجاد کرد. با این وجود، آن توافق زودگذر بود و هرگز به اهداف مورد نظر خود نرسید. برجام در نهایت به دلیل ضعفهای ساختاری، فشارهای مخالفان توافق و بیاعتمادی مداوم بین طرفین، با شکست مواجه شد. با خروج دولت ترامپ از آن توافق، تنشها بین تهران و واشنگتن دوباره تشدید شد و منطقه خاورمیانه را در آستانه بحرانهای پیاپی قرار داد.
برخلاف فضای دشوار و بحثبرانگیز مذاکرات منتهی به برجام، شش عامل برجسته اکنون مسیر هموارتری را بهسوی یک توافق جدید تسهیل میکنند و چشمانداز موفقیت آن را افزایش میدهند. این عوامل، از ماهیت دوجانبه مذاکرات اخیر و جاهطلبی ترامپ برای برجای گذاشتن یک میراث دیپلماتیک گرفته تا تغییر توازن قدرت منطقهای پس از وقایع ۷ اکتبر و تحولات غزه، لبنان و سوریه، و همچنین تغییر در مواضع بازیگران کلیدی مانند اسرائیل، کنگره آمریکا و کشورهای عربی خلیج فارس را شامل میشوند.
این عناصر در مجموع از یک توافق جدید حمایت میکنند. در نتیجه، پیشبینی میشود که این مذاکرات با سهولت بیشتری پیش برود و هرگونه توافق حاصل از آن مؤثرتر و بادوامتر از برجام باشد.
در ادامه به این شش عامل پرداخته خواهد شد:
۱. مذاکرات دوجانبه:
مذاکرات فعلی بین ترامپ و ایران بهطور قابل توجهی متفاوت از مذاکرات منتهی به برجام در سال ۲۰۱۵ میلادی است، زیرا دوجانبه است و عمان صرفاً بهعنوان یک میانجی بیطرف عمل میکند. این رویکرد ساده، ذاتاً چشمانداز موفقیت را افزایش میدهد.
ماهیت چندجانبه برجام، که شامل شش قدرت جهانی در کنار ایران بود، پیچیدگیهایی را ایجاد کرد که ناشی از تضاد منافع و رقابتها بین بازیگرانی مانند چین، روسیه، ایالات متحده و اروپا بود. بهطور کلی، تعداد بیشتر شرکتکنندگان در مذاکره، چالشهای هماهنگی، مدیریت گفتوگو، همسویی منافع ملی و مقابله با مانعتراشی از سوی مخالفان را افزایش میدهد. علاوه بر این، مشارکت گستردهتر، محرمانگی مذاکره را کاهش میدهد و احتمال مطرح شدن مسائل جانبی، سوءتفاهمها و اختلالات را افزایش میدهد. چنین شرایطی به مخالفانی مانند اسرائیل اهرم بیشتری برای اعمال نفوذ و جلوگیری از پیشرفت داد. برعکس، یک گفتوگوی دوجانبه متمرکز و مستقیم، این خطرات ذاتی و دخالتهای احتمالی را به حداقل میرساند. در نتیجه، مذاکرات دوجانبه جاری بین ترامپ و ایران آماده است تا سریعتر و مستقیمتر بهسوی اهداف خود پیش برود.
۲. انگیزه میراث ترامپ:
رویکرد ترامپ به ایران، بهجای درگیریهای ایدئولوژیک، توسط اهداف استراتژیک هدایت میشود. اولویتهای او در امور اقتصادی، اختلافات تجاری و حل مناقشاتی مانند درگیریهای اوکراین و غزه نهفته است. پرونده ایران، اگرچه مهم است، اما یکی از عناصر دستور کار گستردهتر اوست. ترامپ با درس گرفتن از جنگ پرهزینه عراق، به دنبال جلوگیری از یک درگیری طولانی دیگر در خاورمیانه است. همانطور که او در سال ۲۰۱۸ اظهار داشت: «ایالات متحده هفت تریلیون دلار را در خاورمیانه بدون کسب هیچ دستاوردی هدر داد.»
ترامپ اکنون در آخرین دوره ریاستجمهوری احتمالی خود، بر حفظ میراثی ماندگار متمرکز شده است و آرزوی بزرگی ریاستجمهوری و حتی جایزه صلح نوبل را دارد. او احتمالاً توافق با ایران را در کنار حل سایر درگیریها، راهی برای دستیابی به این هدف میداند. برخلاف تصورات رایج، خودمحوری ترامپ به او اجازه میدهد تا مستقل از لابیهای سنتی و جناحهای افراطی عمل کند. او آنچه را که برای «آمریکای ترامپ» مفید میداند، فارغ از محدودیتهای سیاسی متعارف دنبال میکند. این استقلال عمل، ظرفیت بالقوه مذاکره موفق و عملگرایانه با ایران را افزایش میدهد.
۳. ترجیح استراتژیک ایران:
محاسبات استراتژیک ایران، توافق را بر جنگ بالقوه ویرانگر با ترامپ ترجیح میدهد. یک درگیری نهتنها هزینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی قابلتوجهی را تحمیل میکند، بلکه زیرساختهای هستهای ایران و اهرم چانهزنی آینده آن کشور را نیز بهشدت به خطر میاندازد.
علاوه بر این، محدودیتهای اقتصادی ایران، اجتناب از جنگ را ضروری میسازد. تهدید قریبالوقوع فعالشدن مکانیسم ماشه قیدشده در بندهای برجام، که امکان بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل را بدون رأی شورای امنیت در صورت عدم پایبندی ایران به مفاد برجام فراهم میکند، انگیزه بیشتری برای توافق ایجاد کرده است.
با انقضای برجام در اکتبر ۲۰۲۵، خطر فعال شدن این مکانیسم افزایش مییابد. این سناریو، به تحریمهای یکجانبه ایالات متحده مشروعیت بینالمللی میبخشد و تحریمهای جهانی گستردهتر علیه ایران را تشویق میکند؛ چشماندازی که برای تهران بسیار نامطلوب است. در نتیجه، ایران ضربالاجلهای ترامپ را فرصتی برای جلوگیری از اجماع در مورد تحریمهای بینالمللی میداند.
۴. همسویی کنگره:
یک تغییر کلیدی از دوران برجام، همسویی جمهوریخواهان با ترامپ است که اکنون هم قوه مقننه و هم قوه مجریه را کنترل میکنند. با توجه به اینکه خروج ایالات متحده از برجام، پیشرفت هستهای ایران را تسریع کرده است، آنان با انتخاب بین توافق و جنگ روبهرو هستند.
نکته مهم این است که بعید به نظر میرسد دموکراتها با توافق مخالفت جدی کنند و بخش قابلتوجهی از کرسیهای کنگره را در اختیار دارند.
علاوه بر این، قدرت رئیسجمهور برای لغو تحریمهای ایران به تعلیقهای ششماهه محدود شده است؛ رویهای که توسط «قانون بررسی لغو تحریمهای ایران» در سال ۲۰۲۳، که تصویب کنگره را برای هرگونه لغو دائمی الزامی میکند، مورد تأکید قرار گرفته است. این قانون که در ابتدا با هدف جلوگیری از بازگشت بایدن به برجام در نظر گرفته شده بود، بهطرز طعنهآمیزی مسیر ترامپ را تسهیل میکند. با کنترل جمهوریخواهان و نزدیک شدن ایران به وضعیت آستانه هستهای، حمایت دوحزبی از یک توافق جدید محتملتر است و احتمال تصویب یا همکاری کنگره در کاهش تحریمها را افزایش میدهد.
۵. اولویت در حال تکامل اسرائیل:
پس از ۷ اکتبر و پیشرفت هستهای شتابیافته ایران پس از خروج آمریکا از برجام، نگرانی اصلی اسرائیل بهطور قاطع به مهار قابلیتهای هستهای و موشکی ایران تغییر یافته است. در طول برجام، منابع مالی تقویتشده ایران و تقویت گروههای نیابتی وابسته به آن کشور، اسرائیل را عملاً در محاصره قرار داد و درگیریهای نیابتی را به دغدغه اصلی مقامات اسرائیل تبدیل کرد.
۶. عملگرایی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس:
کشورهای عربی خلیج فارس، ثبات منطقهای را در اولویت قرار میدهند و از پیامدهای شدید درگیری ایالات متحده و ایران، که ناگزیر سرزمین و اقتصادهای آنان را در بر خواهد گرفت، آگاهی دارند. فقدان قابلیتهای دفاعی مستقل قوی، آسیبپذیری آن کشورها را افزایش میدهد. برخلاف سال ۲۰۱۵ میلادی، زمانی که آن کشورها عمدتاً ایرانِ پس از تحریمها را بهعنوان تهدید اصلی قلمداد میکردند، چشمانداز پس از ۷ اکتبر ر درک آنان را تغییر داده اســت، به طوری که اقدامات اســرائیل اکنون با نگرانی بیشتری مشاهده میشود.